نوشته شده توسط : علیرضا

خواص دعای حرز امام جواد (ع)
دفع بلا:

بین همه دعاها و تعویذات دعای حرز امام جواد (ع) برای دفع بلا از همه معروف تر است. این دعا برای دفع بالایی مانند :

    دفع نگاه و زبان بد دشمنان
    جلوگیری از ضرر و زیان مردم، پادشاهان، شیاطین، اجنه و دیو ها
    حفظ از وسوسه مردم و شیاطین
    باطل کردن انواع سحر و جادو
    محفوظ ماندن از مکر و فریب و عداوت
    مصونیت از زخم ها، مغروق گشتن و مغلوب شدن
    حفظ از جراحت و فساد و غرق شدن و هلاکت و شکست خوردن
    حفظ عزت و آبرو
    محفوظ ماندن از کشته شدن و انتقام گرفتن
    جلوگیری از مریضی و اذیت و آزار
    رفع تنگدستی، گرسنگی و تشنگی
    محفوظ شدن از کاستی در دین و معیشت

دعا جهت چشم زخم:

یکی از مهمترین اثرات این حرز برای دفع چشم زخم است.

امام صادق(ع) می فرماید:

«اگر نبش قبر برای شما ممکن بود(و علت مرگ ها را می فهمیدید )برای شما آشکار می شد که علت بیشتر مرگها چشم زخم است»

پیامبر اکرم(ص) می فرماید:

«که چشم زخم مرد را در قبر و شتر را در دیگ قرار می دهد.»

 

منبع :

https://namnak.com/%D8%AF%D8%B9%D8%A7%DB%8C-%D8%AD%D8%B1%D8%B2-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%AF.p23292



:: بازدید از این مطلب : 49
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 18 دی 1402 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا

حرز امام جواد علیه السلام از قدیم توصیه شده است توسط انسان های پاک و وارسته ، البته که این حرز از امام جواد علیه السلام به ما رسیده است که داستان و حدیث روایت آن به صورت موثق موجود می باشد و همچنین در صدا و سیما و همچنین شبکه سه در رابطه با حرز صحبت شده است

حرز خالی نه ! بلکه حرز امام جواد علیه السلام و توضیحات لازمه به همراه خواص کامله در سایت های مختلف نیز آمده است که بسیار مهم یم باشد و بهتر است که بدانید آداب مهم استفاده آن چیست و چرا !

بخشی از داستان حرز امام جواد علیه السلام به شرح زیر می باشد :

سند و منبع مهم

در منتهى الامال جلد دوم ، باب یازدهم ، فصل سوم چنین آمده است : سید بن طاوس رحمه اللّه در ( مهج الدعوات ) روایت کرده از ابونصر همدانى از حکیمه دختر امام محمّد تقى علیه السلام آنچه که حاصلش این است که بعد از وفات امام مـحـمـّد تـقـى عـلیه السلام رفتم به نزد ام عیسى دختر ماءمون که زن آن حضرت بود جهت تعزیت او، دیدم که بسیار جزع و گریه به جهت امام مى کرد به مرتبه اى که مى خواست خـود را بـه گـریـه بکشد من ترسیم که زهره اش ‍ شکافته شود از کثرت غصه ، پس در بین اینکه ما مذاکره مى کردیم کرم و حسن خلق و شرف آن حضرت را و آنچه حق تعالى به او مـرحـمـت فرموده بود از عزت و کرامت ، ام عیسى گفت که ترا به چیزى عجیب خبر دهم که از هـمـه چـیزها بزرگتر باشد. گفتم : آن کدام است ؟ ام عیسى گفت : من دایم جهت امام غیرت مـى کـردم و مـراقب او بودم و گاه گاه سخنهاى سخت مى شنیدم و من به پدر خود مى گفتم پـدرم مـى گـفـتـم تـحـمـل کن که او فرزند پیغمبر است و وصله اى است از پیغمبر. ناگاه روزى نشسته بودم دخترى از در خانه در آمد و به من سلام کرد، گفتم : چه کسى ؟ گفت از اولاد عـمـار یـاسـرم و زن امام محمّد تقى علیه السلام ام که شوهر تو است ، پس مرا چندان غـیـرت گـرفـت که نزدیک بود سر برداشته به صحرا روم و جلاء وطن نمایم و شیطان نزدیک بود که مرا بر آن دارد که آن زن را بیازارم ، قهر خود را فرو بردم و با او نیکى کردم و خلعتش دادم .
چـون آن زن از پـیـش مـن رفـت نزد پدرم رفتم و گفتم با او آنچه دیده بودم و پدرم در آن حـالت کـه مـسـت لایـعقل بود اشارت به غلامى کرد که پیش او ایستاده بود که شمشیر مرا بـیـاور، شـمشیر گرفت و سوار شد و گفت که واللّه من مى روم و او را مى کشم ، چون این صـورت از پدر خود مشاهده کردم پشیمان شدم و اِنّا للّهِ وَ انّا اِلَیْهِ راجِعُونَ خواندم و گفتم چـه کـردم بـه نفس خود و شوهر خود را به کشتن دادم . بر روى خود مى زدم و پس پدر مى رفـتـم تا درآمد به خانه اى که امام بود پیوسته او را با شمشیر زد تا او را پاره پاره کـرد پـس از نـزد او بیرون آمد من از پى او گریختم و تا صباح از این جهت خواب نکردم و چون چاشت شد نزد پدر آمدم و گفتم : مى دانى دیشب چه کرده اى ؟ گفت : نه ، گفتم : پسر امـام رضا علیه السلام را کشتى ، از این سخن متحیر شد و از خود رفت و بیهوش شد، بعد از سـاعتى به خود آمد و گفت : واى بر تو چه مى گویى ؟ گفتم : بلى ! رفتى بر سر او و او را بـه شـمـشیر زدى و کشتى . ماءمون اضطراب بسیار کرد از این سخن گفت یاسر خادم را بطلبید یاسر را حاضر کردند با یاسر گفت : واى بر تو! این چه سخن است که دخـتر من مى گوید؟ یاسر گفت : راست مى گوید، ماءمون بر سینه و روى خود زد و گفت : ( اِنّا للّهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راَجِعُونَ ) رسوا شدیم تا قیامت در میان مردم و هلاک شدیم ، اى یـاسر برو و خبر آن حضرت را تحقیق کن و جهت ما خبر بیاور که جان من نزدیک است از تن بـیـرون آیـد. یـاسـر رفـت بـه خـانه آن جناب و من به رخساره خود لطمه مى زدم پس زود مراجعت نمود و گفت : بشارت و مژدگانى اى امیر! گفت : چه خبر دارى ؟ گفت : رفتم نزد آن حضرت دیدم نشسته بود و بر تن شریفش پیراهنى بود و به لحاف ، خود را پوشانیده بـود و مـسـواک مى کرد، من سلام بر او کردم و گفتم که مى خواهى این پیراهن که پوشیده اى بـه جـهـت تبرک به من دهى تا در او نماز کنم . و مرا مقصود این بود که به جسد مبارک امـام نـظـر کـنـم کـه آیا ضرب شمشیر هست یا نه ، به خدا که همچون عاج سفیدى بود که زردى او را مـس کـرده بـاشـد و نـبود بر جسد او از زخم شمشیر و غیره اثرى ، پس ‍ ماءمون گـریـسـت گـریستن دراز و گفت : با این آیت و معجزه هیچ چیز دیگر نماند و این عبرت است بـراى اولیـن و آخـریـن . بـعـد از آن یـاسـر را گـفـت کـه سوار شدن و گرفتن شمشیر و داخل شدن خود را یاد مى آورم و برگشتن خود را یاد نمى آورم ، پس ‍ چگونه بوده است امر مـن و رفـتـن مـن بـه سوى او، خدا لعنت کند این دختر را لعنت شدید، برو نزد دختر و به او بگو که پدرت مى گوى به خدا قسم که اگر بعد از این از آن جناب شکایت کنى یا بى دسـتـور او از خـانـه بـیـرون آیى از تو انتقام مى کشم ، پس ‍ برو به نزد ابن الرضا و سـلام مرا به او برسان و بیست هزار دینار جهت او ببر و اسبى که دیشب سوار شده بودم کـه او را ( شـهـرى ) مى گویند براى او ببر پس امر کن هاشمیین را که به جهت سـلام بـر آن حـضـرت وارد شـونـد و بـر او سـلام کـنند. یاسر مى گوید: چنان کردم که مـاءمـون گـفته بود و سلام ماءمون را رسانیدم و مالى را که ماءمون فرستاده بود در پیش امام علیه السلام نهادم و اسب را عرضه کردم ، حضرت بر آن زر نظر کرد ساعتى بعد از آن تـبـسـم نـمـود و فـرمـود: عـهـدى کـه مـیان ما و ماءمون بود همچون بود که هجوم کند به شـمـشـیـر بـر من ؟! آیا نمى داند که مرا یارى دهنده اى است که میان من و او مانع است . پس گـفـتـم : اى پـسـر رسـول خـدا! بـگـذار ایـن عـتـاب را بـه خـدا و بـه حـق جـدت رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم که ماءمون چنان مست بود که نمى دانسته چیزى از ایـن کار و ندز کرده نذر راستى و سوگند خورده که بعد از این مست نشود و چیزى که مست کـنـنـده بـاشـد نـخورد؛ زیرا که آن از دامهاى شیطان است ، پس هرگاه نزد ماءمون تشریف ببرى این سخنان را به روى وى نیاور و عتاب مکن . حضرت فرمود که مرا نیز عزم و راءى چـنـیـن بـود. بـعـد از آن جامه طلبید و پوشید و برخاست و مردم تمامى با آن حضرت نزد مـاءمـون آمـدند، ماءمون برخاست و آن جناب را در کنار گرفت و به سینه چسبانید و ترحیب کـرد و اذن نداد احدى را که بر او داخل شود و پیوسته با آن حضرت حدیث مى گفت ، چون مجلس خواست منقضی شود حضرت فرمود : ای مامون من ترا نصیحتی می کنم قبول کن : مامون گفت : بلی آن کدام است یابن رسول الله ؟ فرمود : می خواهم که شب بیرون نروی چون من ایمن نیستم از این خلق نگونسار بر تو و نزد من دعایی است متحصن ساز نفس خود را به آن و حرز کن خود را به آن از بدیها و بلاها و مکروهات همچون که مرا دیشب از شر تو نگاه داشت ، و اگر لشکرهای روم و ترک را ملاقات کنی و تمامی بر تو جمع شوند با جمیع اهل زمین از ایشان به تو بدی نرسد ، اگر خواهی بفرستم آن را برای تو تا آنکه به واسـطـه آن از هـمـه آن چـیـزها ایمن باشى ، گفت : بلى به خط خود بنویس و بفرست به سوى من ، حضرت قبول نمود.
چون صباح شد حضرت جواد علیه السلام یاسر را نزد خود طلبید و به خط خود این حرز را نوشت و فرمود با یاسر که این را به نزد ماءمون ببر بگو جهت آن از نقره پاک لوله سـازد و آنـچـه بـعد از این خواهم گفت بر آن نقره نویسد و چون خواهد که بر بازو بندد وضـوى کـامل بگیرد و چهار رکعت نماز کند بخواند در هر رکعت ( حمد ) یک مرتبه و ( آیـة الکـرسـى ) و ( شـهـداللّه ) و ( والشمس و ضحیها ) و ( اللیـل ) و ( تـوحـیـد ) هر کدام را هفت مرتبه و چون از نماز فارغ شود بر بـازوى راسـت خـود بـنـدد تـا در مـحـل سـخـتـیـهـا و تـنـگـیـهـا بـه حـول و قـوه خـدا سـالم مـانـد از هرچه ترسد و حذر کند و مى باید که در وقت بازو بستن قمر در عقرب نباشد.
روایـت شـده کـه چـون مـاءمـون ایـن حـرز را از آن حـضـرت گـرفـت و بـا اهـل روم غـزا کـرد فـتـح کـرد و در هـمه غزوات و جنگها همراه داشت و منصور و مظفر شد به بـرکـت ایـن حـرز مـبـارک ، و حـرز ایـن اسـت : ( بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُللّهِ رَبِّ الْعالَمینَ… )
تـا آخـر حـرز کـه مـعـروف اسـت بـه ( حرز جواد ) و نزد شیعه معروف است ، و این موضع جاى نقل آن نیست .

جهت تهیه حرز امام جواد علیه السلام به لینک انتهای مطلب مراجعه فرمایید به همراه نماد اعتماد الکترونیکی و اعتباری که سالها کسب شده است و مورد رضایت می باشد ان شاء الله

منبع :

https://340.ir/cat/amulet-of-imam-javad



:: بازدید از این مطلب : 48
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 11 دی 1402 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا

سایت خبرگزاری فارس مطلب جالبی را در رابطه با نورآسمان منتشر کرده است که بخشی از آن جالب بوده و همچنین ارتباط آن با نهج البلاغه ، پس سعی کنید در ادامه با ما همراه باشید و اگر هم نبودید فردا بیایید لطفا

به دنیای مسحور کننده آسمان خوش آمدید، پادشاهی متحرک زیبایی که در انتظار کاوش توسط شما و عزیزانتان است.

این تصویر :



در آسمان، ما به عنوان فرزندان نور می رسیم، و امید را در قلمرو متروک پراکنده می کنیم تا ستارگان سقوط کرده را به صورت فلکی خود بازگردانیم.

در پادشاهی آسمان، شما می توانید...

خطبه‌ی شقشقیه نهج البلاغه از زبان دکتر شریعتی

یکی از خطبه های معروف آن حضرت ، خطبه شقشقیه می باشد که در نهج البلاغه آمده است و این خطبه از زبان دکتر شریعتی خواندنی است که در نورآسمان آمده است و بخشی از این مطلب جالب به شرح زیر می باشد :

«شقشقه چیزی است شبیه بادکنک که، هنگامیکه شتر عشق و شور، یا خشم و خروش می گیرد، در اوج غلیان، از دهانش بیرون می زند و ساعتی بعد فرو می نشیند. روزی در یکی از خطابه های خود در کوفه، علی _که از شمشیرش مرگ می بارد و از زبانش شعر! بازویی از پولاد داشت و دلی از آتش_ ناگهان، در اثنای سخن، کلماتش آتش می گیرند و آنچه در آن بیست و پنج سال رنج، فرو خورده بود، با جرقه ی خاطره ای، یکباره در درونش منفجر می شوند و او را که هیچ گاه _جز در خلوت میان خدا و خویش_ ننالیده بود، بر می افروزند و چنان بی تاب می کنند که _بی آنکه بخواهد_ با خلق، از خویش سخن می گوید و از سرگذشت دردناک خویش و آن حق کُشی ها و نامردمی ها که از دوست دید و آن نقاب ها و نفاق ها و آن دستها! دست های اصحاب کبار مهاجر و انصار که به خون حقیقت آغشته بود و آن خنجر ها که از پشت زدند و آن شکنجه ها که بر جانش ریختند و آن خاطره ها! مرگ دردناک پیامبر، سرگذشت فاطمه، ابوذر تنها ... سقیفه و شورا و عثمان و معاویه و مروان! و ... سکوت بیست و پنج سال تمام، و صبر «خار در چشم و استخوان در حلقوم»!

 

 

منبع :

https://www.farsnews.ir/news/14021002000519/%D9%85%D8%B4%D8%A7%D9%87%D8%AF%D9%87-%D9%85%D9%88%D8%B6%D9%88%D8%B9%DB%8C-%D8%AE%D8%B7%D8%A8%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%86%D9%87%D8%AC-%D8%A7%D9%84%D8%A8%D9%84%D8%A7%D8%BA%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D9%86%D9%88%D8%B1%D8%A2%D8%B3%D9%85%D8%A7%D9%86



:: بازدید از این مطلب : 43
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 11 دی 1402 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا

خیلی از عزیزان در رابطه با معنای فارسی حرز امام جواد علیه السلام پرسیده بودند که ما برای آنها به شرح زیر آن را به صورت کامل و جامع آوردیم و همچنین در پست قبلی نیز اشاره به متن عربی آن داشتیم ، پس خواهش می کنیم تا انتها با ما همراه باشید و مطلب را خوانده و حتما نظر دهید ان شاء الله

 

بنام خداوند بخشنده ی مهربان؛ ستایش خدای را که پروردگار جهانیان است…» تا آخر سوره ی حمد… (ألم تری أن الله سخر لکم ما فی الأرض و الفلک تجری فی البحر بأمره و یمسک السماء أن تقع علی الأرض الا باذنه ان الله بالناس لرءوف رحیم) «ندیدی که هر چه در زمین است، خدا مسخر شما گردانید و کشتی در دریا، به فرمان او سیر می کند! و آسمان را، قدرت او نگاهداشته تا بر زمین نیفتد! مگر با اجازه خدا که همانا خدای متعال، درباره ی بندگان بسیار رئوف و مهربان است.»
خدایا! تو، یگانه ای؛ مالک [و جزا دهنده] روز جزایی؛ هر چه به خواهی، می کنی بدون منازعه و درگیری (با رقیب) و بهر کس به خواهی، بدون منت عطا می کنی و هر چه خواهی، انجام می دهی هر حکمی که اراده کنی، صادر می فرمایی و روزگار را، میان مردم دست به دست می گردانی و آنان را، بر سمند احوال گوناگون و حوادث رنگارنگ می نشانی.
از تو می خواهم به حق اسمت که بر بارگاه و سرسرای بزرگی و بزرگواری، نگاشته شده و از تو می خوانم به حق اسمت که بر سراپرده اسرار برتر و غالب و بالاتر و نیکو و زیبا و تر و تازه و خرم نوشته شده است؛ همان اسمی که رب و مدبر فرشتگان هشتگانه و رب عرشی است که ثابت و استوار بوده و از جای خود نجنبد! و از تو می خواهم به حق آن چشمی که به خواب نمی رود و به حق آن حیاتی که نمی میرد و به نور و جهت که هرگز به تاریکی نمی گراید.
و به حق اسم بزرگتر بزرگتر بزرگتر و به حق اسم عظیمتر عظیمتر عظیمتر، آن اسمی که به حقیقت و باطن آسمانها و زمین، احاطه دارد و به حق آن اسمی که خورشید، از آن تابندگی یافت و ماه بدان پرتو افشان گردید و دریاها، به وسیله ی آن پر و لبریز شد و به تلاطم آمد و کوهها، به برکت آن برافراشته شد و به حق آن اسمی که عرش و کرسی، بدان استقرار یافتند و به حق آن اسمی که بر سرسرای عرش نگاشته شده است.
و به حق آن اسمی که بر سرسرای بزرگی و بزرگواری، نگاشته شده و به حق آن اسمی که بر سرسرای شکوه و زیبایی، نوشته شده و به حق آن اسمی که بر سرسرای قدرت و توانایی، ثبت گردیده است و به حق اسم تو که عزیز است و به حق اسمهای مقدس، بزرگوار و نهفته ی در گنجینه ی علم غیبت، و از تو نیکی و خیری را می طلبم که فراتر از حد امیدواری ام است، و از شر هر آنچه از آن بیم دارم و از شر هر آنچه بیم ندارم، به عزت و قدرت تو پناه می برم.
ای همره محمد صلی الله علیه و اله و سلم، در روز جنگ حنین! و ای همراه علی علیه السلام، در روز جنگ صفین!، ای پروردگار من! نابود کننده ی زورگویان و شکننده ی مغروران و متکبران تو هستی؛ از تو می خواهم به حق طه و یس و به حق قرآن عظیم و به حق فرقان حکیم و محکم که بر محمد و آل او درود فرستی و به وسیله ی این بازوبند، بازوی صاحبش را محکم و استوار گردانی.
و به وسیله ی تو هر زورگوی لجوج و کینه توز و هر شیطان سرکش و هر دشمن بی رحم درنده خوی و هر دشمن زشت خو را به گلو و حلقومشان دفع می کنم (از تو می خواهم حلقومشان را بگیری وشرشان را از من کفایت و دفع کنی) و او (صاحب بازوبند) را از کسانی قرار ده که خود را تسلیم تو کرده و کار خود را به تو واگذار نموده و تو را، پشت و پناه خود قرار داده اند.
خدایا! به حق این اسمها که آنها را به زبان آوردم و خواندم، در حالی که تو به حق آنها از من آگاه تری و از تو می خواهم، ای صاحب منت عظیم و بزرگ! و بخشش کریمانه و صاحب اختیار دعاهای مستجاب و کلمه های تام و کامل و اسمهای نافذ و مؤثر! و از تو می خواهم، ای روشنایی روز! و ای روشنایی شب! و ای روشنایی آسمان و زمین! و ای روشنایی نور و روشنایی! و ای روشنایی ای که هر نور و روشنایی ای، به (قدرت و نور) او پرتو افشانی می کند! ای داننده ی تمام نهفته ها و نهانها در خشکی و دریا و زمین و آسمان و کوهها!
و از تو می خواهم، ای کسی که فانی نمی شود و نابود نمی گردد و زوال نمی پذیرد و و نه برایش شیئیتی است که متصف به صفات (مخلوقات) شود (یا اینکه: و نه برایش چیزی مثل عضو است که متصف به صفاتی شود غیر از صفات عضو دیگر) و نه به حدی، محدود است و نه معبودی با وی است و نه معبودی جز او هست و نه در سلطنت و قدرتش، شریک و انبازی دارد و نه عزت، بر غیر او یار می شود؛ پیوسته به دانشها، آگاه است و بر دانشها، وقوف دارد و سامان دهنده ی امور است و بر زوایای هستی (یا: و بر همه حوادث و امور زمانی) مطلع می باشد و استواری دهنده ی تدبیر بوده، نسبت به آفریدگان بینا و از کارها با خبر است.
تو آن کسی هستی که صداها، برایت فرو افتاده و نرم و آهسته اند و عقلها، در تو گم و سرگردان شده اند و اسباب و وسایل پیش تو (و با تو) در تنگنا و مضیقه اند (کارایی ندارند و همه کاره تویی) و نور تو، هر چیز را پر کرده و هر چیزی از تو، بیمناک است و هر چیزی به سوی تو، گریزان بوده و هر چیزی بر تو، توکل نموده است و تو، در بزرگی ات بلند مرتبه ای و در زیبایی ات، با شکوه و فوق العاده ای و در قدرت و توانایی ات، با عظمت
می باشی و تو آن کسی هستی که چیزی، درک و دریافتت نکند و تو، بلند مرتبه، بزرگ و با عظمتی، اجابت کننده ی دعاها؛ برآورنده ی حاجتها؛ برطرف کننده ی غمها و غصه ها و صاحب نعمتها هستی.
ای کسی که در فراز خویش، فرود است و در فرود خود، فراز و در تابندگی خویش، نور افشان و در سلطنت و فرمانروایی خود، نیرومند و در حوزه اقتدار و مملکت خویش، عزیز و غیر قابل نفوذ؛ بر محمد و آل او، درود فرست و صاحب این بازوبند و این حرز و این نوشته را، با دیده ی بی خواب خویش محافظت کن و در حمایت ستون و پایگاه انحراف و زوال ناپذیرت قرارش ده و به حق توانایی ات بر وی، به او رحمت آور که همانا او، روزی خور توست.
بنام خداوند بخشنده ی مهربان؛ بنام خدا و به ذات خدا استعانت می جویم؛ همسر و فرزندی، برای او نیست؛ بنام آن خدایی که شأن او؛ قوی؛ برهان و حجت او عظیم و سلطان و قدرت ملک او، شدید است؛ هر چه خدا خواهد، شدنی و هر چه او نخواهد، ناشدنی است؛ گواهی می دهم که نوح، رسول (صاحب رسالت و فرستاده شده به سوی همه مردم) خداست و ابراهیم، دوست خداست و موسی، هم صحبت و محرم اسرار خداست و عیسی پسر مریم، درود خدا بر او و بر تمام ایشان باد – کلمه ی خدا و روح اوست و حضرت محمد صلی الله علیه واله و سلم خاتم پیامبران بوده، بعد از او پیامبری نیست.
و از تو می خواهم به حق آن ساعتی از روز قیامت که ابلیس ملعون، آورده می شود و آن ملعون در آن ساعت می گوید: به خدا سوگند! من نبودم، جز اینکه به تحریک سرکشان و متمردان می پرداختم؛ خدا نور آسمان و زمین است و اوست، مسلط و چیره و غالب، تنها اوست و قدرت برتر و غالب تنها از آن اوست. و اوست حکیم و آگاه.
خدایا! و از تو می خواهم به حق همه ی این اسماء و صورت و صفاتشان که عبارت است از: پاک و منزه است، آن کسی که عرش و کرسی را آفرید؛ و بر آن مستولی و حاکم شد؛ از تو می خواهم هر بدی و خطری را، از صاحب این نوشته ی من، برگردانی که او بنده ی تو و فرزند بنده ی تو و فرزند کنیز توست و تو، آقا و سرور او هستی؛ پس ای خدا! و ای پروردگار! او را از همه ی بدیها باز دار و دیده ی ستمگران و زبان دشمنان و کسانی که قصد بدی و ضرر زدن به وی را دارند، از او منصرف گردان و هر خطر و امر وحشتناک و ترسناکی را، از وی دفع فرما، و هر بنده ای از بندگانت، یا کنیزی از کنیزانت، یا سلطان سرکش، یا شیطان مذکر، یا شیطان مؤنث، یا جن زده ی مذکر یا جن زده ی مؤنث یا غول مذکر یا غول مؤنث که قصد دارنده ی این نوشته کند، به ظلم و ستم، یا ضرر و زیان، یا مکر و حیله، یا امر ناخوشایند، یا حقه، یا خدعه، یا آزردگی (یا جراحت یا قتل یا غلبه و چیرگی) یا بدگویی، یا فساد و تباهی، یا غرق، یا ریشه کن کردن و استیصال، یا آسیب و آفت (یا تباهی و هلاکت)، یا درگیری، یا پیمان شکنی و بی وفایی و خیانت، یا استیلا و زور، یا پرده دری، یا زور آوری، یا آسیب رسانی، یا علیلی و نقص، یا کشتار، یا آتش سوزی، یا انتقام گیری، یا قطع رابطه (یا قطع اندام)، یا جادوگری، یا تغییر شکل و شمایل، یا بیماری، یا درد، یا برص (پیسی) یا جزام ، یا شدت و ستی، [یا آفت و ضرر]، یا فقر و تنگدستی، یا گرسنگی، یا تشنگی، یا وسوسه، یا نقصان در دین و معیشت، پس او را، به هر وسیله که خواهی و هر گونه، اراده کنی و از هر کجا که مایل باشی، کفایتش فرما؛ همانا تو، بر هر کاری قادر و توانایی و صلوات و سلام خداوند بر سید و سرور ما، حضرت محمد و تمام آل او باد؛ صلوات و سلامی فراوان؛ و هیچ نیرو و توانی نیست، مگر از جانب خدای بلند مرتبه و بزرگ؛ و سپاس و ستایش، از آن خدا، پروردگار جهانیان است.
اما آنچه بر جعبه (کوچک) نقره ای خالص (که بر بازو بسته می شود) نقش و حک می شود، از این قرار است:

ای کسی که در آسمانها، بلند آوازه و سرشناسی! ای کسی که در زمین ها، مشهور و معروفی! ای کسی که در دنیا و آخرت معروف و سرشناس می باشی! گردن کشان و زور مداران، در جهت خاموش نمودن نور و روشنائیت و نیز به خوابانیدن و خفه کردن ذکر و یادت، تلاش و کوشش کردند؛ اما خدای متعال پروا کرده، جز اینکه نور تو (نور محمد و آل محمد صلی الله علیه و اله و سلم) را کمال بخشد و ذکر و یادت را ظاهر و آشکار کند، هر چند مشرکان را خوش نیاید.



:: بازدید از این مطلب : 50
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 1 دی 1402 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا

شاید تا به حال از حرز امام جواد علیه السلام بسیار شنیده باشید

من در این پست قصد دارم که این حرز را به شما معرفی کنم و به شما توصیه می کنم حتما آن را همراه خود داشته باشید و از آن استفاده کنید و در صورتی که قصد خرید آن را داشتید در بخش نظرات اعلام نمایید

از قدیم الایام شیعیان از حرز امام جواد علیه السلام استفاده می کردند و به آن توصیه شده است ، چه بهتر که حرز امام جواد علیه السلام از فروشگاه اسرارالشفاء تهیه شود ان شاء الله

متن حرز کبیر امام جواد علیه السلام

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (تا آخر سوره )- أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ وَ الْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ اللَّهُمَّ أَنْتَ الْوَاحِدُ الْمَلِكُ [الدَّيَّانُ‏] يَوْمَ الدِّينِ تَفْعَلُ مَا تَشَاءُ بِلَا مُغَالَبَةٍ وَ تُعْطِي مَنْ تَشَاءُ بِلَا مَنٍّ وَ تَفْعَلُ مَا تَشَاءُ وَ تَحْكُمُ مَا تُرِيدُ وَ تُدَاوِلُ الْأَيَّامَ بَيْنَ النَّاسِ وَ تُرَكِّبُهُمْ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الْمَكْتُوبِ عَلَى سُرَادِقِ الْمَجْدِ وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الْمَكْتُوبِ عَلَى سُرَادِقِ السَّرَائِرِ السَّابِقِ الْفَائِقِ الْحَسَنِ الْجَمِيلِ النَّضِيرِ رَبِّ الْمَلَائِكَةِ الثَّمَانِيَةِ وَ الْعَرْشِ الَّذِي لَا يَتَحَرَّكُ وَ أَسْأَلُكَ بِالْعَيْنِ الَّتِي لَا تَنَامُ وَ بِالْحَيَاةِ الَّتِي لَا تَمُوتُ وَ بِنُورِ وَجْهِكَ الَّذِي لَا يُطْفَأُ وَ بِالاسْمِ الْأَكْبَرِ الْأَكْبَرِ الْأَكْبَرِ وَ بِالاسْمِ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الَّذِي هُوَ مُحِيطٌ بِمَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَ بالْأَرْضِ وَ بِالاسْمِ الَّذِي أَشْرَقَتْ بِهِ الشَّمْسُ وَ أَضَاءَ بِهِ الْقَمَرُ وَ سُجِّرَتْ بِهِ الْبُحُورُ وَ نُصِبَتْ بِهِ الْجِبَالُ وَ بِالاسْمِ الَّذِي قَامَ بِهِ الْعَرْشُ وَ الْكُرْسِيُّ وَ بِاسْمِكَ الْمَكْتُوبِ عَلَى سُرَادِقِ الْعَرْشِ وَ بِاسْمِكَ الْمَكْتُوبِ عَلَى سُرَادِقِ الْعَظَمَةِ وَ بِاسْمِكَ الْمَكْتُوبِ عَلَى سُرَادِقِ الْبَهَاءِ وَ بِاسْمِكَ الْمَكْتُوبِ عَلَى سُرَادِقِ الْقُدْرَةِ وَ بِاسْمِكَ الْعَزِيزِ وَ بِأَسْمَائِكَ الْمُقَدَّسَاتِ الْمُكَرَّمَاتِ الْمَخْزُونَاتِ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَكَ وَ أَسْأَلُكَ مِنْ خَيْرِكَ خَيْراً مِمَّا أَرْجُو وَ أَعُوذُ بِعِزَّتِكَ وَ قُدْرَتِكَ مِنْ شَرِّ مَا أَخَافُ وَ أَحْذَرُ وَ مَا لَا أَحْذَرُ يَا صَاحِبَ مُحَمَّدٍ يَوْمَ حُنَيْنٍ وَ يَا صَاحِبَ عَلِيٍّ يَوْمَ صِفِّينَ أَنْتَ يَا رَبِ‏ مُبِيرُ الْجَبَّارِينَ وَ قَاصِمُ الْمُتَكَبِّرِينَ. أَسْأَلُكَ بِحَقِّ طه وَ يس وَ الْقُرْآنِ الْعَظِيمِ وَ الْفُرْقَانِ الْحَكِيمِ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَشُدَّ بِهِ عَضُدَ صَاحِبِ هَذَا الْعَقْدِ وَ أَدْرَأُ بِكَ فِي نَحْرِ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ وَ كُلِّ شَيْطَانٍ مَرِيدٍ وَ عَدُوٍّ شَدِيدٍ وَ عَدُوٍّ مُنْكَرِ الْأَخْلَاقِ وَ اجْعَلْهُ مِمَّنْ أَسْلَمَ إِلَيْكَ نَفْسَهُ وَ فَوَّضَ إِلَيْكَ أَمْرَهُ وَ أَلْجَأَ إِلَيْكَ ظَهْرَهُ اللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذِهِ الْأَسْمَاءِ الَّتِي ذَكَرْتُهَا وَ قَرَأْتُهَا وَ أَنْتَ أَعْرَفُ بِحَقِّهَا مِنِّي وَ أَسْأَلُكَ يَا ذَا الْمَنِّ الْعَظِيمِ وَ الْجُودِ الْكَرِيمِ وَلِيَّ الدَّعَوَاتِ الْمُسْتَجَابَاتِ وَ الْكَلِمَاتِ التَّامَّاتِ وَ الْأَسْمَاءِ النَّافِذَاتِ وَ أَسْأَلُكَ يَا نُورَ النَّهَارِ وَ يَا نُورَ اللَّيْلِ وَ يَا نُورَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ نُورَ النُّورِ وَ نُوراً يُضِي‏ءُ بِهِ كُلُّ نُورٍ يَا عَالِمَ الْخَفِيَّاتِ كُلِّهَا فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ وَ الْجِبَالِ وَ أَسْأَلُكَ يَا مَنْ لَا يَفْنَى وَ لَا يَبِيدُ وَ لَا يَزُولُ وَ لَا لَهُ شَيْ‏ءٌ مَوْصُوفٌ وَ لَا إِلَيْهِ حَدٌّ مَنْسُوبٌ وَ لَا مَعَهُ إِلَهٌ وَ لَا إِلَهَ سِوَاهُ وَ لَا لَهُ فِي مُلْكِهِ شَرِيكٌ وَ لَا تُضَافُ الْعِزَّةُ إِلَّا إِلَيْهِ لَمْ يَزَلْ
بِالْعُلُومِ عَالِماً وَ عَلَى الْعُلُومِ وَاقِفاً وَ لِلْأُمُورِ نَاظِماً وَ بِالْكَيْنُونِيَّةِ عَالِماً وَ لِلتَّدْبِيرِ مُحْكِماً وَ بِالْخَلْقِ بَصِيراً وَ بِالْأُمُورِ خَبِيراً أَنْتَ الَّذِي خَشَعَتْ لَكَ الْأَصْوَاتُ وَ ضَلَّتْ فِيكَ الْأَحْلَامُ وَ ضَاقَتْ دُونَكَ الْأَسْبَابُ وَ مَلَأَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ نُورُكَ وَ وَجِلَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ مِنْكَ وَ هَرَبَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ إِلَيْكَ وَ تَوَكَّلَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ عَلَيْكَ وَ أَنْتَ الرَّفِيعُ فِي جَلَالِكَ وَ أَنْتَ الْبَهِيُّ فِي جَمَالِكَ وَ أَنْتَ الْعَظِيمُ فِي قُدْرَتِكَ وَ أَنْتَ الَّذِي لَا يُدْرِكُكَ شَيْ‏ءٌ وَ أَنْتَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ الْعَظِيمُ مُجِيبُ الدَّعَوَاتِ قَاضِي الْحَاجَاتِ مُفَرِّجُ الْكُرُبَاتِ وَلِيُّ النِّعَمَاتِ يَا مَنْ هُوَ فِي عُلُوِّهِ دَانٍ وَ فِي دُنُوِّهِ عَالٍ وَ فِي إِشْرَاقِهِ مُنِيرٌ وَ فِي سُلْطَانِهِ قَوِيٌّ وَ فِي مُلْكِهِ عَزِيزٌ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ احْرُسْ صَاحِبَ هَذَا الْعَقْدِ وَ هَذَا الْحِرْزِ وَ هَذَا الْكِتَابِ بِعَيْنِكَ الَّتِي لَا تَنَامُ وَ اكْنُفْهُ بِرُكْنِكَ الَّذِي لَا يُرَامُ وَ ارْحَمْهُ بِقُدْرَتِكَ عَلَيْهِ فَإِنَّهُ مَرْزُوقُكَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ الذی لَا صَاحِبَةَ لَهُ وَ لَا وَلَدَ بِسْمِ اللَّهِ قَوِيِّ الشَّأْنِ عَظِيمِ الْبُرْهَانِ شَدِيدِ السُّلْطَان مَا شَاءَ اللَّهُ كَانَ وَ مَا لَمْ يَشَأْ لَمْ يَكُنْ أَشْهَدُ أَنَّ نُوحاً رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنَّ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلُ اللَّهِ وَ أَنَّ مُوسَى كَلِيمُ اللَّهِ وَ نَجِيُّهُ وَ أَنَّ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ كَلِمَتُهُ وَ رُوحُهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خَاتَمُ النَّبِيِّينَ لَا نَبِيَّ بَعْدَهُ وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ السَّاعَةِ الَّتِي يُؤْتَى فِيهَا بِإِبْلِيسَ اللَّعِينِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ يَقُولُ اللَّعِينُ فِي تِلْكَ السَّاعَةِ وَ اللَّهِ مَا أَنَا إِلَّا مُهَيِّجُ مَرَدَةٍ اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْقاهِرُوهوالقادروهوالظاهر وَ هُوَ الْغَالِبُ لَهُ الْقُدْرَةُ السَّابِقَةُ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ اللَّهُمَّ وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ هَذِهِ الْأَسْمَاءِ كُلِّهَا وَ صِفَاتِهَاوصورتها وَ (صُوَرِهَا) وَ هِيَ سُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَ الْعَرْشَ وَ الْكُرْسِيَّ وَ اسْتَوَى عَلَيْهِ أَسْأَلُكَ أَنْ تَصْرِفَ عَنْ صَاحِبِ كِتَابِي هَذَا كُلَّ سُوءٍ وَ مَحْذُورٍ فَهُوَ عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدِكَ وَ ابْنُ أَمَتِكَ‏ وَ أَنْتَ مَوْلَاهُ فَقِهِ اللَّهُمَّ يَا رَبِّ الْأَسْوَاءَ كُلَّهَا وَ اقْمَعْ عَنْهُ أَبْصَارَ الظَّالِمِينَ وَ أَلْسِنَةَ الْمُعَانِدِينَ وَ الْمُرِيدِينَ لَهُ بالسُّوءَ وَ الضُّرَّ وَ ادْفَعْ عَنْهُ كُلَّ مَحْذُورٍ وَ مَخُوفٍ وَ أَيُّ عَبْدٍ مِنْ عَبِيدِكَ أَوْ أَمَةٍ مِنْ إِمَائِكَ أَوْ سُلْطَانٍ مَارِدٍ أَوْ شَيْطَانٍ أَوْ شَيْطَانَةٍ أَوْ جِنِّيٍّ أَوْ جِنِّيَّةٍ أَوْ غُولٍ أَوْ غُولَةٍ أَرَادَ صَاحِبَ كِتَابِي هَذَا بِظُلْمٍ أَوْ ضُرٍّ أَوْ مَكْرٍ أَوْ مَكْرُوهٍ أَوْ كَيْدٍ أَوْ خَدِيعَةٍ أَوْ نِكَايَةٍ أَوْ سِعَايَةٍ أَوْ فَسَادٍ أَوْ غَرَقٍ أَوِ اصْطِلَامٍ أَوْ عَطَبٍ أَوْ مُغَالَبَةٍ أَوْ غَدْرٍ أَوْ قَهْرٍ أَوْ هَتْكِ سِتْرٍ أَوِ اقْتِدَارٍ أَوْ آفَةٍ أَوْ عَاهَةٍ أَوْ قَتْلٍ أَوْ حَرَقٍ أَوِ انْتِقَامٍ أَوْ قَطْعٍ أَوْ سِحْرٍ أَوْ مَسْخٍ أَوْ مَرَضٍ أَوْ سُقْمٍ أَوْ بَرَصٍ أَوْ جُذَامٍ أَوْ بُؤْسٍ أَوْ فَاقَةٍ أَوْ سَغَبٍ أَوْ عَطَشٍ أَوْ وَسْوَسَةٍ أَوْ نَقْصٍ فِي دِينٍ أَوْ مَعِيشَةٍ فَاكْفِهِ بِمَا شِئْتَ وَ كَيْفَ شِئْتَ وَ أَنَّى شِئْتَ إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِينَ وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً كَثِيراً وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ.

حرز امام جواد(ع)، دعایی است که امام جواد(ع) برای سالم ماندن از بلاها و ناخوشی‌ها با آداب خاصی برای مأمون عباسی نوشته است. این حرز ضمن ماجرایی که حَکِیمَه دختر امام جواد از ام فضل دختر مأمون و همسر امام جواد نقل کرده، آمده است. طبق این نقل، حکیمه پس از شهادت امام جواد(ع) برای عرض تسلیت نزد ام فضل رفته بود که از ویژگی‌های اخلاقی امام جواد سخن به میان آمد و ا‌م فضل داستان شگفتی برای حکیمه خاتون تعریف کرد. روزی زنی نزد ام فضل آمد و خود را همسر امام جواد(ع) معرفی کرد. ام فضل عصبانی شد و برای شکایت نزد پدرش رفت. مأمون که مست بود، از شنیدن این خبر بسیار خشمگین شد و شمشیر به دست سراغ امام رفت و او را با ضربات شمشیر قطعه قطعه کرد. فردای آن روز، هنگامی که مأمون از حالت مستی بیرون آمد، ام فضل قضیه کشتن امام را به مأمون گفت و مأمون از این سخن متحیر و بیهوش شد. مأمون برای اطمینان از این خبر خادم خود، یاسر، را نزد امام جواد فرستاد. یاسر با بشارت، خبر سلامتی امام را برای مأمون آورد. مأمون خادم خود را به همراه ۲۰ هزار دینار و اسبش به عنوان پیشکش به سوی امام فرستاد. امام به یاسر فرمود آیا میان ما و مأمون عهدی بود که با شمشیر به من حمله کند؟ آیا او نمی‌داند که من یاری‌رسان و حافظی دارم که میان من و او مانع می‌شود. یاسر برای مأمون بخشش طلب کرد و پس از آن، امام به همراه یاسر و دیگر مردم نزد مأمون رفتند. مأمون امام را نزد خود نشاند و به صحبت با یکدیگر مشغول شدند. سپس امام به مأمون فرمود من از شر این مردم بر تو ایمن نیستم. نزد من دعایی است که با آن خود را محافظت کن و از شرور و بلاها و ناخوشی‌ها درامان باش. با این دعا اگر با سپاه روم و تُرک مواجه شوی و تمام مردم زمین بر علیه تو گردهم آیند، به اذن خدا نمی‌توانند بر تو پیروز شده و غلبه کنند. مأمون دعا را از امام درخواست کرد. مأمون صبح روز بعد، یاسر، خادم خود را نزد امام جواد(ع) فرستاد. امام به دست خط حرز را بر پوست آهویی نوشت و به یاسر داد تا به مأمون برساند.[۸]
منابع

حرز امام جواد را سید بن طاووس در کتاب مُهَج الدَّعَوات[۹] و الاَمان مِنْ اَخْطار الاَسْفار و الاَزْمان[۱۰] از اَبونَصْر هَمْدانی از حَکِیمَه دختر امام جواد نقل کرده است. ابن طاووس در کتاب الامان، این حرز را از کتاب «مُنْیَةِ الدَّاعِی وَ غُنْیَةِ الْوَاعِی» اثر شیخ علی بن عبدالصمد تمیمی نقل کرده[۱۱] ولی در کتاب مهج الدعوات نام کتاب را نبرده و صرفاً نام علی بن عبدالصمد را ذکر کرده است.[۱۲] این حرز را علامه مجلسی در بحار الانوار در باب حرزهای پیامبر(ص) و ائمه(ع)[۱۳] و عبدالله بحرانی اصفهانی، محدث و متکلم امامیه (درگذشت ۱۱۴۸ق) در کتاب عوالم العلوم و المعارف[۱۴] و علی احمدی میانجی در مکاتیب الائمه(ع)،[۱۵] همگی از مهج الدعوات نقل کرده‌اند.
قسمتی از حرز امام جواد(ع) که به صورت اشکال و حروف رمزی است.[۱۶]

ماجرای حرز در کتاب عیون المعجزات‏ اثر حسین بن عبدالوهاب، از محدثان قرن پنجم هجری،[۱۷] مدینة معاجز الائمه الاثنی عشر اثر سید هاشم بحرانی[۱۸] و کتاب مُنْتَهَی الآمال اثر شیخ عباس قمی[۱۹] نیز نقل شده؛ ولی متن حرز ذکر نشده است.

برخی سند این حرز را صحیح و معتبر شمرده‌اند؛[۲۰] اما علی بن عیسی اربلی در کتاب کشف الغمة اصل ماجرا را بدون اشاره به حرز نقل کرده و آن را به دلایلی ساختگی دانسته است.[۲۱]

 



:: بازدید از این مطلب : 47
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 1 دی 1402 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد